تصویری آرمانگرایانه ازهنر متعالی
[ ]
روسپی هالیوود یا همسر؟!
نظرات

 

همسر می خواهی یا روسپی هالیوود؟!

تاثیرات سوءسینمای فاسد برروابط زناشوئی

در سالهای نه چندان دور هیچ مردی از زنش به خاطر سردی مزاج و یا مسائل جنسی شکایت نداشت یا اینکه این مسئله در قلت بود طوری که برای مردم ناشناخته بود.

همه چیز از زمان ورود ماهواره  و فراگیر شدن و شیوع تماشای سی دی ها و دی وی دی های خانگی شروع شد و بعد از آن نیز سایتهای اینترنتی و بعضا شبکه های صدا و سیمای خودمان کار نا تمام ماهواره ها و نمایش دهنده های خانگی را تمام کردند و شاید زمانی سازندگان این نوع ابزارهای ارتباطی هیچ وقت فکر نمی کردند در تغییر فرهنگ این قدر موفق شوند.

لازم است بدانیم اهدافی که در رسانه های بیگانه دنبال می شود مکمل همند و مثل دو تیغه قیچی با هم جفت شده و فرهنگ مردم را نابود می کنند. در این نوشته سعی دارم به یکی از مهمترین تبلیغات این رسانه ها یعنی علل سرد مزاجی، در قالب دو ماموریت از پیش تعیین شده مروری داشته باشم.

ماموریت اول (لبه اول قیچی): این ماموریت بر عهده ماهواره ها،فیلمهای ژانر (سکس) و بعضی از سایت های مستهجن می باشد در این مرحله مدل های گوناگون از اندام های زنانه به صورت هدف دار به نمایش گذاشته می شود، از آنجایی که اینها برادران شیطانند دقیقا همان کاری را انجام می دهند که ابلیس می کند توضیح مطلب اینکه برای همه گروهها برنامه دارند و سعی می کنند هر شخصی را با توجه به تفکر و اعتقادش فریب دهند لذا برای عده ای فیلم مستهجن پخش می کنند. طبیعی است که اکثرالناس دنبال اینگونه مسائل نیستند و به مفاسد ان اگاهند لذا برای اکثر مردم از راههای دیگر دام درست می کنند مثل ساختن فیلم های عاطفی و نشان دادن صحنه های خاص که بیننده فقط ظاهر آن را می بیند که در نظرش هیچ اشکالی ندارد اما وقتی ان صحنه ها مورد روانکاوی قرار بگیرند و در زیر ذره بین قرار داده شوند تازه باکتری ها و ویروس هایشان قابل رویت خواهد بود. دقیقا مثل این است که شخصی تشنه باشد و ما برایش آبی گوارا و زلال بدهیم بدیهی است آن شخص با لذت تمام اب را میل خواهد کرد لیکن از اینکه اب تسفیه نشده و حاوی انواع میکروبهاست را متوجه نخواهد شد و چه بسا اگر کسی در مورد الودگی اب صحبت کند وی را مسخره کرده و بگوید اب به این زلالی که الوده نیست!

سایت های سودجو (لبه دوم قیچی): این لبه از سه گروه تشکیل می شود، گروه اول عوامل دشمنند و هدفمند فعالیت می کنند گروهی نیز عوامل سود جو در داخل کشور هستند که برای فروش محصولات بنجل در سایت شان دست به این کارها می زنند برای این افراد نه دین مهم است نه بی دینی مهم رسیدن به سود کلان است از هر راهی که می خواهد باشد و گروه اخر ناخواسته بدون اینکه خودشان بدانند در خط دشمن قرار گرفته اند و برای استکبار جهانی خدمت می کنند.(افراد بی بضیرت)

اما کار این گروهها این است که مکمل لبه اول می باشند، این اشخاص شروع می کنند خانمها سرد مزاجند و عامل اصلی ۵۰ در صد از طلاقها سردی خانم هاست بعد به این کار بسنده نکرده شروع به راهکار دادن می کنند و محصولاتی را برای گرم کردن خانمها به فروش می رسانند تا از این طریق نیز سود کلانی را به جیب بزنند.

اما واقعیت امر نیست بلکه علت سردی خانمها یا حتی مردها این نیست که دکترین غربی می گویند بلکه عوامل اصلی را ما نمی بینیم.

دشمن اصلی رابطه خوب تنوع طلبی می باشد، اما سوال ما اینجاست چرا مردان ما و حتی بعضی از خانمها تنوع طلب شده اند؟ چرا از رابطه خود با همسر لذت نمی برند؟ و چندین سوال دیگر که همین سایت های فوق الذکر با بلندگوهای بلند داد می زنند و بعد برای درمان نسخه می پیچند و با مطالب جنسی فضای مجازی را آلوده می کنند، شما می توانید در گوگل این جمله را سرچ کنید «رابطه جنسی لذت بخش» به عناوینی که پیدا کرده نگاه کنید: ناگفته های مسايل همبستری و عشقبازی، چطور یک رابطه جنسی... لذت بخش داشته باشیم، و چندین عنوان دیگر که در همان صفحه اول می توانید بخوانید بنده برای حفظ عفت قلم از آوردن بعضی عناوین خودداری کردم. اما ایا واقعا با این روشهایی که می گویند می توانید با همسر رابطه پایدار داشته باشید؟ جواب منفی است چرا که اینها علاوه بر اینکه دردی را دوا نمی کنند بلکه به تنوع طلبی افراد می افزایند چرا که اشخاص با مطالعه این مطالب انتظارات شان بالا می رود و از همسر خود در بستر انتظار دارند نقش روسپی های هالیوود را بازی کند تا ایشان لذت ببرند، و وقتی همسر از همه جا بی خبر به صورت طبیعی با وی بر خورد می کند فکر می کند همسرش سرد می باشد و باید به فکر تجدید فراش باشد غافل از اینکه همه خانم ها یک نوعند و این مرد است که می تواند همسر خود را با مهربانی راضی نگه دارد.

و در پایان مطلب را با سخنی از شهید بزرگوار مرتضی مطهری به پایان می برم ایشان در کتاب نظام حقوق زن بیان فرمودند: «مرد بنده شهوت است و زن در بند محبت مرد است مرد زنی را دوست دارد که او را پسندید ه و انتخاب کرده باشد و زن مرد را دوست دارد که ارزش او را درک کرده باشد و درستی خود را قبلاً اعلام کرده مرد می‌خواهد شخص زن را تصاحب کند و در اختیار بگیرد و زن می‌خواهد مرد را مسخر کند و از راه دل بر او مسلط شود مرد می‌خواهد از بالای سر زن بر او مسلط شود و زن می‌خواهد از درون قلب مرد در مرد نفوذ کند مرد می‌خواهد زن را بگیرد، زن می‌خواهد او را بگیرند زن از مرد شجاعت می‌خواهد و مرد از زیبایی و دلبری، زن حمایت مرد را گران‌بهاترین چیزها برای خود می شمار و مرد دلش می‌خواهد هر روز به همان حالت همیشگی باقی بماند، اما یک زن همیشه می‌خواهد موجود تازه ای باشد و هر صبح با قیافه تازه تری از بستر برخیزد بهترین جمله ای که یک مرد می‌تواند به زن بگوید جمله «عزیزم تو را دوست دارم» است و زیباترین جمله ای که یک زن به مرد مورد علاقه‌اش می‌گوید جمله «من به تو افتخار می‌کنم» می‌باشد.

  •                                                       نویسنده 
  •  
  •  ۱۳۹۳/۶/۲۵ - ۱۷:۳۵
  •  
  •  
تعداد بازدید از این مطلب: 6363
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

دو شنبه 7 مهر 1393 ساعت : 7:34 قبل از ظهر | نویسنده : م.م
آرمانشهرجنسی
نظرات

                        صهیونیستهای پورنوگرافیست 

                                        **********************************************

                                                                    Image result for ‫آرم پلی بوی‬‎ 

یکی از موضوعاتی که همیشه در مورد صهیونیسم مطرح است،بحث جریان سازی هایی است که صهیونیسم جهانی با کمک ابزارهای مختلف در جهان به راه می اندازد.این جریانها برای صهیونیسم ابعاد مختلف واهداف مختلفی دارد که دراین بین به جرات می توان مهمترین اهداف را مقاصد سیاسی وفرهنگی واقتصادی دانست.           

 

اما نکته بسیار مهم دراین میان روشها وراههای است که گروهها وجریانهای صهیونیستی برای رسیدن به این اهداف انتخاب می کنند.به طور قطع امروزه همه کارشناسان براین باورند که این راهها به هیچ وجه انسانی ویا اخلاقی نیست وبه طور کلی اصلا برای این جریانها اخلاقی بودن ویا انسانی بودن یا نبودن این راهها وشیوه ها مهم نیست ،بلکه تنها چیز مهم همان اهداف همیشگی صهونیست است. به ویژه که در فعالیتهای اقتصادی وسیاسی این جریان به زشت  ترین کارها دست می زند،به گونه ای که به جرات می توان به این نکته اشاره کرد که برای صهیونیست نه چیزی به عنوان فرهنگ جهانی مهم است ونه اخلاق انسانی ونه عرفهای سیاسی بین المللی!

نمونه های بسیاری برای تصدیق این ادعا  وجود دارد که کشتار بی رحمانه مردم فلسطین تنها بخشی از آنهاست.

 دراین بین یکی از مهمترین موضوعاتی که تاکنون به آن بی توجهی شده، سلطه ای است که جریانهای صهیونیستی بر رسانه های جهان ایجاد کرده وسوء استفاده های فراوانی می باشد که از طریق این سلطه انجام داده اند. جنایتهای فرهنگی صهیونیسم بین المللی در حق فرهنگ جهانی ورفتار انسانی واخلاقی در جهان آن چنان زیاد است که بی تردید، چنین جنایت پنهانی در طول تاریخ بی سابقه است وخواهد بود،هرچند که تاکنون بر زوایای آشکار وپنهان این جنایت تا حد ممکن با پوششهایی مانند مدرنیسم روکش توجیه کشیده شده است.

  اولین موجهای جنسی،ساخته اولین حرکت صهیونیست

  برای درک بهتر این موضوع اگر کمی به تاریخچه ورود یهودیان به آمریکا ودست یابی به جریانهای رسانه ای مکتوب وتصویری نگاهی بیاندازیم متوجه این موضوع خواهیم شد که یهودیان در ابتدا چیزی برای بیان نداشتند وبه جرات می توان گفت یهودیان دراین عرصه بدون حمایت ها توانایی ورود نداشته اند،تا اینکه آنها تصمیم گرفتند که برای به دست آوردن جایگاه دراین زمینه وبه دست آوردن ثروت به صنعت پرنوگرافی روی بیاورند.هرچند که پرنوگرافی یک صنعت نیست اما صهیونیست جهانی پس از مدتی به دلیل استثمار فرهنگ جهان وتولید انبوه محصولات پرنو ومستهجن آنقدر از طریق این مسئله ثروت نامشروع به دست آورد که کم کم به یک صنعت پول ساز تبدیل شد.

  هرزه نگاری،گام اول برای استیلا!

  اگر کمی به تاریخچه اولین مجلات وکتابهای مستهجن وبه نوعی شهوانی دقت کنیم متوجه خواهیم شد که اکثر نویسندگان این مطالب در بین سالهای 1890-1940یهودیانی هستند که تازه به آمریکا مهاجرت کرده بودند،حتی آنها دراین امر آنقدر بی استعداد بودند که مجبور شدند پس از مدتی برای جذب مخاطب در کنارنوشته های خود که اکثرا اوروتیک وداستانهای غیراخلاقی  بود عکسهای فوق العاده مستهجن را به چاپ برسانند.اما به هر صورت این موضوع با حمایتهای گسترده ای ادامه یافت تا اینکه به مرور زمان یهودیان به دو دسته تولید کنندگان وعرضه کنندگان محصولات پرنو تبدیل شدند.به گونه ای که پس از مدتی یهودیان که دربین جمعیت آمریکا بسیار ناچیز بودند به شهرت قابل توجهی در عرصه ترویج پرنوگرافی وکسب ثروت از این راه دست یافتند که به گفته "جی ای گرتز من" که کتابی دراین باره نوشته است: یهودیان یکی از افرادی بودند که توانستند با زیر پاگذاشتن تمام قوانین آمریکا به ثروتی هنگفت دراین عرصه دست پیدا کنند.

 دراین بین آنها حتی پس از مدتی مدلهای جدیدی از هرزه نگاری را به وجود می آوردند که از آن با عنوان کالانتیانا نام برده می شد،(کالانتیانا نوعی ادبیات سکسی با دست مایه های طنز بود) البته دراین میان در بین اکثر جامعه شناسان بزرگ آمریکایی تردیدی وجود نداشت که ابداع کالانتیانا حربه یهودیان برای گسترش پرنوگرافی وهرزه انگاری به وسیله ابزار جذابی چون طنز بود.

  امکانات تصویری  جدید دراختیار پورن گرافی یهود

به هر صورت این تجارت غیر انسانی یهود روزبه روز گسترش پیدا کرد تا به تدریج از عرصه نوشتاری وارد حوزه تصویر شد وهالیوود وصنعت دوربین وسینما به عنوان اولین ابزار تصویری یهود مانند یک مرکز فرماندهی با امکانات فراوان به گسترش سلطه جریان صهیونیست بر فرهنگ جهان به وسیله تولیدات انبوه محصولا پورن  کمک شایانی کرد.

 بهتدریج کمپانی های بزرگ فیلم سازی هالیوود با نفوذ پردامنه یهود تاسیس شدند،اما درکنار این این کمپانی ها اشخاصی مانند "رابی استرمن" که یک یهودی بود درآمریکا ازتمام امکانات نوشتاری وتصویری استفاده کرد وبه جایگاهی رسید که بسیاری او را یکی از تبدنام ترین تولید کنندگان محصولات پرنو گرافی می دانند. دلیل اصلی این بدنامی این بود که روانشناسان آمریکایی درآن زمان بارها نسبت به تبعات تولیدات او برای جوانان ،به او هشدار دادند اما او تنها به کسب سود می اندیشید وبرای همین از هیچ جنایت فرهنگی چشمی پوشی نکرد.این درحالی بود که استرمن ابتدا یک فکاهی نویس بود که پس از مدتی با سوار شدن برموج غریزه جوانان غربی به کسب سود سرشاری در عرصه پرنو نویسی وهرزه انگاری دست یافت هرچند که پس از مدتی به دلیل عدم پرداخت مالیات دستگیر ودر زندان جان باخت .اما تا سالهای سال نماد پرنوگرافی بود و به نوعی نماد جریانهای صهیونیستی بود که از این پس برنامه های زیادی برای انحراف جوامع به وسیله تولیدات محصولات مستهجن داشتند.

 این رویه ادامه پیدا کرد تا اینکه به تدریج  یهودیان با تمرکز برفیلمهای هالیوود شروع به وارد کردن صحنه های اروتیک در فیلمها کردند،به خصوص که آنها از این پس با ورود جدی زنان به این فیلمها وسوء استفاده از آنها به تدریج روابط جنسی آزاد را به نمایش گذاشتند،تا به این ترتیب دنیای سینما  به فیلمهای مستهجنی که قرار بود به صورت اختصاصی توسط کمپانیهای آنها  تولید شود عادت کند و به نوعی روشن اندیشان ومذهبیون دنیا نتوانند درمقابل این جنایت بزرگ فرهنگی یهود اعتراض کنند.

 باندهای قاچاق زنان دراختیار  پورن گرافی صهیونیسم!

 این موضوع در حالی بود که یهودیان علاوه براینکه خواهان ایفای نقش در ترویج عریانی وسکس در هالیوود بودند،تهیه فیلمهای تماما پورن را خود به عهده گرفتند وحتی پس از مدتی با خرید زنان از باندهای قاچاق انسان واجبار آنها به حضور در فیلمهای کاملا مستهجن یک باند بسیار قدرتمند فحشا ایجاد کردند که این باند پس از مدتی با ایجاد موجهای جنسی در بین جوانان جهان به بهره برداری فرهنگی می پرداخت. به گونه ای که یکی بزرگترین مسیرهای قاچاق زنان از آفریقا ، خاورمیانه ، بعضا اروپای شرقی به اروپای غربی و آمریکا با سازماندهی اسرائیل صورت می گیرد و دلیل انتخاب چنین مسیری هم توانایی کنترل آن توسط اسرائیل است هر چند که این سازماندهی توسط یک مرکز فرماندهی در تمام جهان صورت می گیرد.

اما این جریانات هر روز پیشرفت زیادی می کرد، به ویژه که صادرات محصولات پورن توسط جریان صهیونیست  به جوامع دینی وحتی درخود جامعه مسیحیت یهود به گونه ای پیش رفت که بسیاری از کارشناسان فرهنگی آن را ناتوی فرهنگی می دانستند که درپیش وپس آن اهداف سیاسی –فرهنگی بزرگی نهفته بود،به ویژه که جریانهای صهیونیستی درسینمای مستهجن به خوبی میدانستند که با ایجاد موج غریزه و به نوعی انقلاب جنسی دربین جوانان به ویژه در جوامع مذهبی می توانند از پیشرفت ویا به نوعی شکوفایی قدرت جوامع اسلامی درمقابل لیبرالیسم مورد حمایت آنها جلوگیری کنند.

 آرمانشهر جنسی،رویای بزرگ صهیونیسم

 تمام این مسائل درحالی است که آنها سعی می کنند رفتارهای ضدفرهنگی وضد اخلاقی خود را بر اساس نظریه پردازان یهود تئوریزه کنند.به عنوان مثال می توان از ویلهلم رایش(یهودی)، هربرت مارکوزه(یهودی)نام برد. ولیهلم رایش یکی از نظریه پردازان یهودی بود که دغدغه هایش کار،عشق وسکس بود. همچنین هربرت مارکوزه به دنبال آرمانشهر سوسیالیستی بود که در  آن سکس دربالاترین حدممکن وجود دارد،تمام این مسائل درحالی بود که یهودیان این آرمانشهر مستهجن را در محصولاتشان تبلیغ می کردند،به ویژه که بسیاری از نظریه پردازان وصاحبان این کمپانی ها  بارها برآزادی جنسی بدون مرز وحد وحصر تاکید کرده اند.به واقع فحشاگسترانی یهود وجریان صهیونیسم تنها به ساخت فیلم محدود نشد بلکه پس از چند سال آنها شروع به برگزاری به اصطلاح جشنواره ها ومسابقاتی کردند که درپس آن موجی از سوء استفاده های جنسی از زنان وجریان سازیهای  غریزی وجود دارد.یکی از این نمونه ها مسابقه miss univaese  است که هر ساله برگزار می شود.این مسابقه که درآن زیباترین زن دنیا انتخاب می شود،یکی از حربه هایی است که صهیونیسم جهانی برای ترویج عریانی در فرهنگ اخلاقی  دنیا  از آن استفاده می کند.

 درکنار چنین مسابقه ای «جریان صهیونیست تصویری» که در عرصه ساخت محصولات مستهجن روز به روز برای کسب ثروت وقدرت بیشتر فعالیت خود را گسترش می دهد در چند سال اخیر اقدام به برگزاری بی شرمانه ترین جشنواره تاریخ محصولات تصویری کرده است.این مراسم که درآن  بهترین فیلم پورن سال انتخاب می شود نماد وقاحت صهیونیست فرهنگی  بین المللی است.این مراسم که  با  نام awards ship  شناخته می شود هر ساله توسط غولهای ثروتمند وکمپانی های بزرگ تولیدات فیلمهای مستهجن برگزار می شود.دراین باره یکی از سینماگران اجتماعی غرب به این موضوع اشاره می کند :که مراسمawards ship  تدفین اخلاق و انسانیت است.

 این درحالی است که این جشنواره تنها یکی از فستیوالهای مستهجن دنیاست چرا که جشنواره هایی مانند  XRCO Awardو FOXE Video Vixen هم درکنار avn دقیقا با بی شرمی تمام به تبلیغ و ترویج محصولات پورن می پردازند.

 این جریانات در حالی روز به روز با تزریق پولهای فراوان گسترش پیدا می کند که پا به پای آن در سینمای غرب وهالیوود هم کمپانی هایی که اکثرا رئیسانشان یهودی الاصل هستند،موج استهجان بیشتری را در فیلمهای خود ایجاد کرده اند.به گونه ای که به جرات می توان گفت که از هنگامی این کمپانی های وابسته به جریان صهیونیست در سینمای هالیوود تاسیس شده است تصاویر اروتیک وجنسی در فیلمهای هالیوودی صدها برابر افزایش پیدا کرده است که این حتی اعتراض بسیاری از خانواده های غربی را برانگیخته ،چرا که آنان به خوبی ازاین آسیبهای جدی ومعضلات این موج غریزی برجوانان خود آگاه هستند.

اما چه چیزی در پس این پرده وجود دارد که این همه پول پای این پروژه هزینه می شود؟

 در درجه اول اگر کمی به ساختار موسسات تهیه این محصولات نگاه کنید متوجه خواهیم شد که بسیاری از کارکنان این موسسات وروسای آنها خود را نماد انسان مداری سکولار وبه نوعی ترویج دهنده آن می دانند. موضوعی که صهیونیسم جهانی همیشه در پی آن بوده است اما در اکثر مواقع به دلیل وجود ادیان مذهبی نتوانسته آن گونه که باید به این موضوع نفوذ پیدا کند.

 برای همین آنها به این موضوع دست پیدا کرده اند که برای اضمحلال یکی از بزرگترین دشمنان خود یعنی ادیان آسمانی باید ریشه های فرهنگی آن را تضعیف کنند.که بی شک دراین راه ترویج بی بندو باری اخلاقی آن هم دراین حد گسترده وترویج علنی فحشا وحتی سازماندهی کردن آن به وسیله کمپانی های ثروتمند عرضه محصولات مستهجن به ویژه در عرصه تصویر ،کمک بزرگی به این تئوری آنها خواهد کرد. از سوی دیگر ایجاد موج بلوغ جنسی زودرس جوانان در سطح جهانی به ویژه در کشورهای مذهبی می تواند به گسترش سکولاریسم مدنظر آنها کمک بزرگی کند . باید به این مسئله دقت کرد که ایجاد رخنه های اخلاقی گاهی اوقات بیش از ایجاد رخنه های سیاسی مدنظر آنها ست.همچنین از دیگر اهداف مهمی که می توان به آن اشاره کرد میل همیشگی صهیونیست به کسب ثروت از هر راهی است.نمونه بارز این موضوع را می توان در باندهای گسترده قاچاق زن به کشورهای اروپایی وآمریکا برای بازی در همین محصولات پورن مشاهده کرد. جالب اینجاست که پورن استارهایی که اهل خود کشورهای غربی هستند وبه نوعی از زنان قاچاق شده توسط باندهای سوداگر صهیونیسم بین الملل نمی باشند پس از مدتی بازی در فیلمهای پورن یا به هالیوود راه پیدا می کنند ویا آنقدر توسط این کمپانی ها ثروتمند می شوند که به نوعی خود کمپانی هایی دیگر دراین راستا تاسیس می کنند.

به واقع تمام این زنجیره به صورتی است که سعی می کند که استهجان وبی بندوباری آن درهم حد بی نهایت را کاملا عادی جلوه دهد و حتی آن را یکی از شغلهای پر درآمد نشان می دهد،چرا که خود لابی های متصل به غولهای پورن ساز به خوبی می دانند   که در صورتی که بتوانند این مسائل را عادی جلوه دهند گام بزرگی در راستای سقوط اخلاق انسانی ودینی برداشته اند واین درحالی است که بسیاری از کشورهای مذهبی از جمله خود کشورهای حاشیه خلیج فارس در مقابل این تهاجم بی وقفه به قلب فرهنگ دینی حرکت خاصی انجام نداده اند . درحالی که خود سازمان آیسسکو این موضوع را کاملا مصداق بارز تهاجم فرهنگی دانسته است تهاجمی که قلب دنیای اسلام را هدف گرفته است،چرا که دنیای اسلام وکشورهای اسلامی هنوز درمقابل موج فحشای صهیونیسم ایستاده اند. اما درمقابل «صهیونیسم تصویری مستهجن »سعی کرده است با ابزار قدرتمند رسانه بتواند بی بندوباری را در کشورهای اسلامی گسترش دهد.

                                                                      نوشته:رضافرخی(وبلاگ ماسون کش)


تعداد بازدید از این مطلب: 6608
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

یک شنبه 6 مهر 1393 ساعت : 8:33 قبل از ظهر | نویسنده : م.م
چه کسانی سکس را به هالیوود آوردند؟
نظرات

 

  

عاملین ورود برهنگی به هالیوود

************************************************

هیچ ندان ها”! این عنوانی بود که آمریکایی های اصیل به سلاطین هالیوودی نسبت دادند. سلاطینی که هالیوود را از نو پی ریزی کردند و طوری در همه جای آن تولید و تکثیر شدند که دیگر جایی برای دانایان نماند.

تولیدکنندگان، توزیع کنندگان، نویسندگان، موسسان استعداد یابی، قانون گذاران، پزشکان و گروه های امدادی و در نهایت فیلم سازان. همه و همه مشتی هیچ ندان بودند که برای ورود به صنعت سینما و فیلم سازی، نه آموزشی دیده بودند، نه دانشی داشتند و نه تجربه ای. اینها فقط تعدای یهودی آس و پاس بودند که خانه و کاشانه خود را در اقصی نقاط آسیای شرقی رها کرده و به کشور پر  زرق و برق آمریکا رفتند تا بخت زندگی خود را در آنجا بیازمایند.

بختی که با آنها یار بود. یهودیان هالیوود یک چاشنی جادویی به این صنعت اضافه کردند. چیزی که آمریکایی های متمدن و البته مسیحی اجازه استفاده از آن را به خود ندادند. صحنه های غیر اخلاقی!  این نسخه ای بود که مهاجران یهودی با اضافه کردن زنان و مردان خوش چهره، صحنه های رمانتیک آنچنانی و البته تبلیغات وسیع برای سینمای معتدل آمریکا بین سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰ پیچیدند.

*کارل لیملی مسن ترین آن ها، در سال ۱۸۶۷ در لاوپهایم، روستای کوچکی در جنوب غربی آلمان، به دنیا آمد. مادر محبوبش کمی پس از سیزدهمین سالگرد تولد لیملی درگذشت  و او پدرش را، که تاجری ماجراجو و آس و پاس بود، متقاعد کرد اجازه بدهد برای امتحان بختش به آمریکا برود. همین لیملی بود که نهایتا یونیورسال پیکچرز را تاسیس کرد.یهودیان هالیوود، دست کم نسل اولی که صنعت سینما را پایه گذاردند، گروهی آشکارا همگن بودند که تجربه های کودکیشان آشکارا مشابه بود.

*آدولف زوکر زاده روستایی کوچک در منطقه انگورکاری توکی مجارستان بود. پدرش در دوره نوزادی زوکر مرد و مادرش هم چند سال بعد. آدولف را نزد داییش در همان حوالی فرستادند که خاخامی سرد و بی عاطفه بود.  زوکر تنها، مستقل و محبت ندیده مثل لیملی اجازه گرفت به آمریکا برود و زندگی تازه ای را شروع کند. او بعدها پارامونت پیکچرز را بنیان نهاد.

*ویلیام فاکس هم مجار بود. والدینش مهاجرت کرده بودند، ولی پدرش بی کفایت و مسئولیت ناپذیر بود. سال ها بعد، ویلیام در مراسم تشییع پدر روی تابوت آب دهان انداخت. پسر به ناچار نان آور شده بود و نوشابه، ساندویچ و دوده بخاری  می فروخت. او در آینده این تجربه را در فاکس فیلم کرپریشن به کار گرفت.

*لویس بی میر می گفت فراموش کرده که دقیقا در کجای روسیه و چه روزی به دنیا آمده است. او بعدها چهارم جولای را روز تولد خود خواند. میر با والدینش در نواحی دریایی کانادا زندگی می کرد. پدرش سقط فروش بود و کشتی های آسیب دیده را نجات می داد. لویس  در نوجوانی علیه اقتدار پدر شورید، به بوستون رفت و کوشید کسب و کار سقط فروشی و نجات کشتی خود را راه بیاندازد و البته او در آینده بزرگ ترین استودیوی هالیوود را رهبری می کرد؛ مترو – گلدوین – میر.

*بنجامین وارنر همسر، پسر و دختر نوزادش را در لهستان ترک کرد تا مانند بستگانش بخت خود را در آمریکا بیازماید . پس از دو سال پینه دوزی در بالتیمور، آن قدر پول جمع کرده بود که خانواده اش را از لهستان به آمریکا بیاورد و پس از خانواده اش را بزرگ و بزرگتر کرد. او سالها در شرق آمریکا و کانادا با گاری اش دوره می گشت و خرت و پرت می فروخت تا بلاخره در یانگستاون اوهایو مستقر شد. در یانگستاون، پسرانش هری، سم، آلبرت و جک تصمیم گرفتند پولهایشان را روی هم بگذارند و یک پروژکتور بخرند. محصول این تصمیم شرکت نام آور برادران وارنر بود.

تمامی این افراد ضمن این که زندگی مشقت باری در دوران کودکی، نوجوانی و حتی جوانی داشتند، نسبت به خانه و خانواده خود بی تفاوت و حتی متنفر بودند.نکته مهم و قابل تامل در مورد یهودیان مهاجر، این بود که همگی آنها پس از ورود به آمریکا، گذشته خود را به باد فراموشی سپردند و به گونه ای با این کشور جدید هماهنگ و هم نوا شدند که گویی همانجا متولد شده و می خواهند به آن وفا دار باشند.

در پایان می توان گفت، هالیوود قدرتمند امروز، حاصل تلاش و عقده گشایی عده ای یهودی مفلوک و درمانده است که سعیشان برای آمریکایی شدن به نتیجه رسید و به مرور زمان به فرمانروایان ابدی در صنعت پولساز سینما بدل شدند.

                                    منبع: ظهور12

                       
 
تعداد بازدید از این مطلب: 6618
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

پنج شنبه 3 مهر 1393 ساعت : 10:5 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
رکورددار تماشای فیلمهای مستهجن کدام کشوراست؟
نظرات

 

مرگ اخلاقیات در آمریکا

 

پسر 12 ساله آمريكايي تحت تاثیر یک فیلم مستجهن به دختری 9 ساله تجاوز می کند. معنی این اخبار مرگ اخلاقيات در ينگه دنيا است. 

 آیا تا به حال حس کرده اید که فرزند پسرتان با فرزند دخترتان فرق دارند؟ آیا حس کرده اید ، دختران آمریکایی که زنان آینده اند بیشتر از پسران ( مردان آینده ) اجتماعی هستند؟ آیا متوجه شده اید میلیونها مرد جوان آمریکائی رفتاری مثل زامبی ها دارند و کلاً پلکان اخلاقیات و رفتارهای انسانی را سر و ته طی می کنند؟ 
 بله این ها هیچکدام اتفاقی نیست. محققان دو دامی را که نابودکننده نسل آینده مردان آمریکائی هستند را همیشه گوشزد می کنند. یکی از این دو تله ، بازی های رایانه ای است و دیگری مرگ اخلاقيات.  
 در گذشته پارک ها و زمین های بازی پر بود از پسربچه هایی که پس از مدرسه برای بازی به آنجا می رفتند . اما هم اکنون خلوت ترین جایی که در هر شهر سراغ دارید همین زمین های بازی است . پس این همه بچه بعد از مدرسه کجا می روند ؟ بله همگی به خانه رفته و جلوی تلویزیون و رایانه اشان می نشینند . درست است که این نوع اعتیاد در میان زنان و دختران نیز وجود دارد ، اما باید قبول کرد که وضع پسران به مراتب بدتر است . متاسفانه برآوردی از میزان تخریب این نوع اعتیاد در نسل بعدی مردان آمریکائی وجود ندارد . تخریبی که انتظار می رود بسیار وحشتناک باشد . 
 هم اکنون والدین ، اعتیاد به بازی های رایانه ای را بحرانی جدی تلقی نمی کنند . تازه از اینکه فرزندشان ساکت در گوشه ای نشسته خوشحال هم هستند. 
 نکته مهم اینجاست که بازی های رایانه ای فوق العاده خطرناک اند . یک تحقیق نشان می دهد 88 درصد آمریکائی های بین 8 تا 18 سال درگیر بازی های رایانه ای است .پسران نیز 4 برابر دختران گرفتار این بازی ها هستند. شما اگر پسربچه دارید خوب می دانید این سخن یعنی چه . چاقی حاصل از این بازی ها که گریبانگیر پسران آمریکائی است بسیار جدی و خطرناک است. این بازی ها می توانند بسیار جالب باشند ، تا اینجای کار مشکلی نیست . ولی اعتیاد به آنهاست که صدمات زیادی به فرد می زند. درحال حاضر هر پسربچه آمریکائی، 13 ساعت در روز مشغول این بازی هاست. این رقم واقعاً حیرت انگیز است. 
دومین دامی که برای کودکان و نوجوانان آمریکائی گسترده شده است و بطور فزاینده ای از اولی هم بدتر است، ديدن فيلمهاي مستهجن است. 
 اینترنت راههای بسیار خوبی را برای انسان ها باز کرده است که تا الان بر روی او بسته بود. اما یکی از نکات بسیار منفی اینترنت باز کردن راه پر از لجن و کثافت به خانه های مردم است. 
 جوانان آمریکائی به نسبت گذشته به راحتی به مطالب غير اخلاقي در اینترنت دسترسی دارند که این امر نتایج وحشت آوری به دنبال خواهد داشت . 
  یک پسربچه 12 سالۀ آمريكايي که پس از دیدن یک فیلم مستهجن به یک دختر 9 ساله تجاوز کرده بود، بازداشت شد . وکیل این پسربچه به شدت نسبت به "دید باز و وقیحانه نسل آمریکا" هشدار داد. این پسربچه می گوید بعد از دیدن فیلم احساس کرده دیگر بزرگ شده است . 
 نکته بسیار مهم و درعین حال منفی در آمریکای امروز ، دسترسی بی حدو حصر و آزادانه کودکان ونوجوانان به محتویات غیراخلاقی از طریق اینترنت است . 
متاسفانه آمریکا هم اکنون پایتخت فساد، فحشا و بي اخلاقي جهان است . حدود 30 درصد از ترافیک فعلی اینترنت در آمریکا برای دیدن محتویات مستهجن است . ایالات متحده آمریکا بیش از هر کشور دیگری در جهان فیلم هاي غير اخلاقي تولید می کند .  
 بسیاری از آمریکائی ها آنچنان معتاد به اين مسائل هستند که برای دیدن آنها منتظر به خانه رفتن نمی مانند. یک تحقیق نشان می دهد 25 درصد کارمندان در اداره فیلم و تصاویر مستهجن نگاه می کنند.  
 در مقاله ای که اخیراً دکتر فیلپ زیمباردو که یک روانشناس است در CNN منتشر کرده است ، به عواقب وخیمی که اعتیاد به بازی های رایانه ای  و مسائل جنسی در نسل فعلی و بعدی آمریکا می گذارد اشاره کرده است . وی می گوید : "عواقب این دو اعتیاد بسیار وخیم خواهد بود . بازی های رایانه ای و مسائل جنسی ، باعث خواهند شد که نسل فعلی آمریکا ، نسلی باشد که از روبروشدن با مشکلات و مصائب گریزان باشد. آنها دوست ندارند از فضای خیالی اینترنت به فضای زندگی واقعی و مواجهه با مشکلات و خطرهای آن باز گردند. به همین منظور مشکلات زیادی در زمینه ارتباط اجتماعی، مدرسه و کار برای آنها پیش خواهد آمد".  
 داستان های واقعی از این "رویگردانی نسلی" بسیار است . در سال 2005 جوانی به نام سئوب لی که دانشجوی کره ای بود پس از 50 ساعت مداوم بازی رایانه ای دچار حمله قلبی شد و مرد . در سال 2009 به نقل از تلویزیون MTV ، یک زن ، شوهرش را به بیرون از خانه پرتاب کرد چون او نمی توانست با داشتن چهارفرزند ، از دیدن فیلم های مستهجن صرف نظر کند . 
 در یک نمونه اخیر ، قاتل نروژی که 77 فرد بی گناه را کشت در دادگاه گفت هر روز 16 ساعت مشغول بازی world of war craft و call of duty بوده است .  
درسال 2011 بود که نتایج بد آزمون های مختلف دانش آموزی و دانشجویی در سرتاسر آمریکا که در چهل سال گذشته بی سابقه بوده است همه را شوکه کرد . 
هالیوود نیز دراین قضیه مقصری تمام عیار است . یکی از عوامل اصلی بی هویت کردن جوانان آمریکائی فیلم های هالیوودی است. 
 تحقیقات نشان می دهد که پسران آمریکائی دوست ندارند شوهر ، پدر ویا سرپرست یک خانواده باشند.  
 برطبق اطلاعات و تحقیقات مرکز ملی آمارآموزشی آمریکا، پسران چهار تا پنج برابر دختران به بیش فعالی دچارند و دو سوم دانش آموزانی که نیاز به کلاس جبرانی و فوق العاده دارند پسر هستند .  
به طور متوسط هر پسربچه آمریکائی هر هفته 13 ساعت صرف بازی های رایانه ای می کند. دختران هم 5 ساعت. یک جوان آمریکائی تا به 21 سالگی برسد 10 هزار ساعت بازی رایانه انجام داده است . یعنی 2 برابر زمانی که صرف گرفتن لیسانس می کند.  
 به طور متوسط هر پسر آمریکائی (دبیرستانی) در هفته 2 ساعت فیلم مستهجن نگاه می کند . مردان آمريكايي که اصلاً نمی توانند از اين دست فیلم ها دل بکنند . فقط درسال 2011 در آمریکا 500/13 فیلم بد، تولید و پخش شده است. 
 با این اوضاع پیش بینی می شود که درصد اخذ درجه لیسانس تا سال 2016 به نسبت 60 درصد دختران و 40 درصد پسران برسد. 
 تا الان باید متوجه شده باشید که حتماً یک جای کار می لنگد. این مردان در آينده به چه درد آمریکا خواهند خورد؟ 
ABC می گوید یک مقام ارشد قضایی در دادستانی آمریکا در واشنگتن هر روز 8 ساعت صرف دیدن محتویات بد در اینترنت می کرده است . وقتی فضای حافظه رایانه اش در اداره دیگر جا نداشت ، اقدام به کپی کردن آنها روی DVD می کرده است که کل اتاق وی را پرکرده بود .  
 تا حالا فکر کرده اید چه کسانی در دوایر جنایی آمریکا کار می کنند ؟ کسانی که جزء بهترین زنان و مردان این سرزمین هستند . این تنها نمونه ای از فضای فعلی آمریکاست ، جاهای دیگر آمریکا یقیناً بهتر از این جا نیست .  
حالا سری بزنید به سرویس امنیتی آمریکا . همین چند وقت پیش بود که عده ای از محافظان رئیس جمهور آمریکا با بدكاران کلمبیایی دستگیر شدند . آیا ما به عنوان یک ملت گند کار را بالا نیاورده اند ؟ 
 ملت آمریکا به یک ملت بی عار تبدیل شده است که حتی وظایف انسانی و مسئولیت های مربوط به دوره بزرگسالی خود رانیز رعایت نمی کند . آنوقت از جوانانش چه انتظاری می توان داشت ؟ 
 مردان آمریکائی ، هنوز بچه اند و به سن بلوغ نرسیده اند . آنهاباید شرمنده  باشند وقتی میشنوند که مردان 25 تا 34 ساله آمریکائی دو برابر بیشتر از زنان با والدین خود زندگی می کنند . 
 حقایق جامعه آمریکائی بسیار تلخ و گزنده است. آیا می توان به آینده این کشور امیدوار بود؟
 
                    منبع : سایت تحلیلی خبری عصر ایران
تعداد بازدید از این مطلب: 7593
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

پنج شنبه 3 مهر 1393 ساعت : 12:11 قبل از ظهر | نویسنده : م.م
بازار پررونق فساد باکارگزاری صهیونیسم
نظرات
هالیوود:سینمای صهیونیستها
**********************
 
در آثار هالیوودی آمريكايي‌هاي خوش قلب معمولاً با راهنمايي يك دانشمند يهودي به كام خطر مي‌روند و با عمليات متهورانه خود زمين را از خطر نابودي مي‌رهانند. گاهي هم در راه انجام اين مأموريت مقدس يك يا چند شهيد تقديم جامعه بشري مي‌كنند! حاصل آنكه در پايان اكثر اين فيلم‌ها بيننده از همه جا بي‌خبر، هم صدا با تمامي اقوام و پيروان اديان، خداوند را به واسطه نعمت حضور آمريكايي‌هاي شجاع و يهوديان دانا بر روي كره خاكي سپاس مي‌گويد! چرا كه آنان فرشتگان نجات‌اند و اگر نباشند، نسل آدمي از صحنه گيتي بر خواهد افتاد!اين باور اسطوره اي الآن به شدت توسط صهيونيست هاي مسيحي حاکم بر ايالات متحده و يهوديان تبليغ مي شود و به وسيله رسانه ها با سوء استفاده از اديان مسيحيت و يهوديت و فرازهايي از کتاب مقدس (59) مجوز کشتار حدود سه ميليارد نفر از ساکنان زمين خصوصا مسلمانان ساکن در خاورميانه را از افکار عمومي غفلت زده جهانيان مي گيرند تا هر گاه واقعا از اسلام احساس خطر جدي کردند ، به هر عملي خواستند دست بزنند. 

مهمترين تأثير اين گروه از فيلم‌هاي خرافي آن است كه حس اعتماد به نفس را در مخاطبين جهان سومي نابود مي‌سازد و همزمان اعتماد و انقياد نسبت به صاحبان اصلي دنيا را (كه به زعم اين فيلم‌ها آمريكاييان و يهوديان هستند) ترويج مي‌نمايد. در صورت مشاهده مكرر اين قيل فيلم‌هاي خرافي، مردم جهان سوم ظاهراً به آمريكا و باطناً به صهيونيسم بين‌الملل حق مي‌دهند كه چند صباحي در اين عالم فاني حكومت و سروري كنند! زيرا فاجعه عظمي بروز كند، همين‌ها هستند كه بايد به داد مردم دنيا برسند و نسل انسان را از خطر نابودي برهانند! 

بد نيست بدانيم همين پيام سياسي در پاره‌اي از فيلم‌هاي طنز سينماي هاليوود نيز لحاظ شده است. مثلاً در فيلم «مريخ حمله مي‌كند» مريخي‌ها كه موجودات مسخره و در عين حال سنگدلي هستند، كره زمين را به اشغال خود در مي‌آورند و از آنجا كه هيچ سلاح بشري بر آنها كارگر نمي‌افتد، به سهولت تمامي تمدن‌ها را بر مي‌اندازند و حتي ريس‌جمهور آمريكا را طي اقدامي ناجوانمردانه مي‌كشند! در همين اوضاع آشفته، يك بازيگر يهودي هاليوود (سيلو يا سيدني) در نقش پيرزني فرتوت و از كار افتاده كه در آسايشگاه سالمندان بستري است، به همراه نوه خود راه حل جالبي پيدا مي‌كنند. آنها به فراست در مي‌يابند كه مريخي‌ها طاقت شنيدن نوع خاصي از موسيقي را ندارند و به محض شنيدن آن مغزهايشان منفجر مي‌شود! لذا موسيقي را در اختيار ارتش آمريكا مي‌گذارند و سربازان آمريكايي هم با همين سلاح، دشمن را نابود مي‌كنند و تمدن بشري را از خطر نابودي مي‌رهانند. يادمان باشد كه همين مضمون ظاهراً پيش از اين نيز در سينماي هاليوود تكرار شده و در يكي از موارد، صداي «الويس پريسلي» يهودي، مهاجمين فضايي را نابود كرده است! حاصل آنكه: هميشه يهوديان ناجي بشريت‌اند و ساير اقوام و ملل طفيل هستي آنان محسوب مي‌شوند 

ظهور منجی و سفر به سرزمین موعود 
 
خرافه ديگري كه صهيونيست‌ها آن را در قالب سينمايي مصادره به مطلوب كرده‌اند، مسأله «ظهور ناجي» و «سفر به سرزمين موعود» است. اما ناجي اين قبيل فيلم‌ها نه آن منجي است كه بشريت در انتظار اوست. صهيونيست‌ها در سيري تاريخي، نخستين ناجي خود را «داود نبي»عليه السلام مي‌دانند كه به زعم ايشان پهلوان اسطوره‌اي قوم يهود است و هم اوست كه عشيره بني‌اسراييل را از ستم جالوت سنگدل مي‌رهاند. به همين دليل نيز ستاره شش پر منتسب به او را به عنوان علامت مقدس و سمبل خويش برگزيده‌اند. دومين ناجي قوم يهود «موساي نبي»عليه السلام است كه احكام ده گانه شريعت يهود را از جانب خدا براي قوم بني‌اسراييل آورده و آنها را از رنج بردگي فرعون نجات داده است. ارادت صهيونيست‌ها به انبياي بني اسرائيل عليهم السلام نه به خاطر مقام نبوت، كه به دليل احراز مقام منجي و يا پادشاهي بر «قوم بني‌اسراييل» است. لذا ازايشان نيز با رويكردي نژادپرستانه ياد مي‌كنند. 

از نظر صهيونيست‌ها، يهوديان پيش از آنكه پيروان يك آيين الهي تلقي شوند، يك اَبرنژادند و به همين دليل نيز در مواقع عسرت و سختي، ناجي ديگري از ميان آنها ظهور مي‌كند و ايشان را به «سرزمين موعود» مي‌برد. از آنجا كه فرزند اولين ناجي قوم يهود (سليمان فرزند داود نبي عليهما السلام) تمام دنيا را به تسخير خود درآورد، صهيونيسم بين‌الملل نيز فرمانروايي بر ملك سليمان را حق طبيعي خود مي‌داند و به همين دليل هم داعيه سلطنت بر تمامي دنيا را دارد در صورتي که حکومت حضرت يک حاکميت الهي بود و اينان دنبال حکومتي دنيوي و طاغوتي هستند. لذا افسانه «نيل تا فرات» تنها مقدمه‌اي بر نقشه‌هاي جهاني صهيونيسم و قوم يهود است. موسي عليه‌السلام نيز (به عنوان دومين ناجي)، قوم بني‌اسراييل را از ستم فرعون رهايي بخشيد و از دريا عبور كرد. از آن تاريخ، يهود در انتظار سومين ناجي خويش است که معتقدند بعد از جنگ بزرگ آخرالزمان سومين نجات بخش (مسيح) ظهور خواهد کرد و پادشاهي يهود را بر فلسطين کامل مي کند و بهشت زميني را ايجاد مي کند. 

البته از آن تاريخ تا امروز منجيان كوچكتري نيز ظهور كرده‌اند. مثلاً ويل دورانت در مجموعه «تاريخ تمدن»: «كريستف كلمب» را يك يهودي پرتغالي‌الاصل  مي‌داند كه] ظاهرا[ به منظور كاستن از مصايب يهوديان در اروپاي قرن پانزدهم، سفري مقدس را در جستجوي ارض موعود آغاز كرد و در نهايت به آمريكا رسيد و به اصطلاح کاشف آمريکا است! به همين دليل صهيونيست‌ها آمريكا را سرزمين موعود خود مي‌دانند و شهر نيويورك نيز از ديرباز به عنوان پايتخت صهيونيسم بين‌الملل شناخته شده است. اما آيا به راستي چنين است؟ 

آمريکائي که قبلا نقشه آن در آسياي صغير يعني در مرکز تمدن اسلامي در دوره جنگهاي صليبي توسط مسلمانان ترسيم شده بود و کلمب بعد ازفتح آندلس با دزديدن نقشه مسلمانان و با همکاري دربار اسپانيا به سمت آمريکا حرکت کرد.  به عقيده استاد «جلال الدين همايي» ، «ابوريحان بيروني» چند قرن قبل از کلمب نقشه اي از راه رسيدن به اين قاره تهيه کرده بود.  در صورتي که طوري از کشف (!) آمريکا توسط کريستف کلمب تبليغ مي شود که انگار انسانهاي متمدني که آنجا بودند و قبل از ورود غاصبانه جناب کلمب در آنجا زندگي مي کردند و داراي تمدني پيشرفته چون «ماياها» بودند (که ساختمانها و جاده هاي پيشرفته اي حتي در منماطق صعب العبور کوهستاني ، آن هم حدود 500 سال پيش مي ساختند) ، اصلا انسان نبودند و حضرت کلمب بايد رفته و بر وجود آنها مهر تأييد بزنند! البته او و ياران مستکبرش نه تنها مهر تأييد نزدنند که اکثر مردم بومي آمريکا را به سلاخي کشيدند و تعداد زيادي را به بردگي کشيدند و دخترانشان را مورد تجاوز و تعدي قرار دادند و براي مردم آنجا حتي شأن يک حيوان دست آموز را هم رعايت نکردند. 

کلمب خود انساني حيوان صفت و شهوت ران و طلا پرست بود و پسر حرامزاده اي هم از خانمي به نام «بئاتريس» داشت  و در سفر دوم خود طي 13سال از 250،000بومي يک منطقه از آمريکا فقط 60000 نفر را زنده گذاشت و بسياري از باقي مانده ها را نيز به روسبي گري و بردگي مجبور کرد و 50 سال بعد بيش از 500 بومي باقي نماندند اما بسياري از غافلان يا مغرضان ابا هدف ترويج فرهنگ يهودي- غربي از کلمب چهره اي انسان دوست و قهرمان ساخته اند مثل ويل دورانت و کتاب کريستف کلمب از انتشارات فرانکلين. 

بر مبناي همين الگوي اساطيري، هاليوود تا كنون سفرهاي اسطوره‌اي بسياري را به تصوير كشيده و سينماي اروپا نيز به رقيب آمريكايي خود تأسي كرده است. فيلم‌هايي نظير: مجموعه «ايندياناجونز»، «دنياي آب»، «سفر به غرب وحشي»، «دون فيتز كارالدو» و «خوشه‌هاي خشم» بر مبناي همين الگوي‌روايي ساخته شده‌اند. همچنين فيلمهايي که سرخپوستان و مالکان اصلي آمريکا را انسانهايي وحشي و بي تمدن و ساده نشان مي دهند در همين راستا ارزيابي مي شوند. 

نقد فیلم ماتریکس 
 
فيلم مشهور «ماتريكس» با رويكردي نمادين به اساطير كهن قوم يهود، قصه ظهور منجي و سفر به آرمانشهر يهود (ZAYAN يا ZION) را به تصوير مي‌كشد. ناگفته نماند كه «زايان» يا همان «صهيون» نام كوهي مقدس در بيرون از شهر اورشليم است كه صهيونيست‌ها نام آن كوه را بر آيين خويش نهاده‌اند. در فيلم «ماتريكس» دنيا اسير تاريكي است و تنها چند انسان آزادي‌خواه در يك زيردريايي اسرارآميز كه به كشتي نوح عليه السلام نسب مي‌برد، با اين دنياي تاريكي در سيتزاند. مقصد زيردريايي همان آرمانشهر «زايان» است كه فقط ناخدا و رهبر گروه «كاپيتان مورفي» نشان دقيق آن را مي‌داند. مورفي خود نيز از نيروهاي فرمانروايان شهر زايان است. ولي مورفي بدون امداد يك منجي نمي‌تواند بر امپراطوري ماتريكس غلبه كند و اين بار منجي يا پيامبر جديد را از بين متخصصين كامپيوتر برمي‌گزيند! 

«نئو» در حقيقت همان « New christ» يا «مسيح جديدي» است كه بر خلاف عيسي مسيح عليه‌السلام، (66) نه از ميان پارسايان، كه از بين تكنيسين‌ها انتخاب مي‌شود! در نتيجه پيامبر آخر‌الزمان به جاي آنكه: «تئوريسين» باشد، يك «تكنيسين» است. در ادامه فيلم، مورفي طي آموزش‌هاي سخت، تمام تكنيك‌هاي نبرد با ماتريكس را به پيامبر جديد خود مي‌آموزد و از او يك ماشين كشتار جمعي مي‌سازد و اينها همه نماد مادي گرائي و تسلط فلسفه حس گرايي و کنار زده شدن عقل و دين که در فلسفه و زندگي غربي است. در پايان فيلم، هنگامي كه مورفي توسط اسميت (كه تمثيلي از شيطان مدرن است) اسير شده و براي افشا كردن نشاني شهر «زايان» تحت شكنجه قرار گرفته، منجي قهرمان به همراه دستيار مؤنثش با كوله‌باري از سلاح‌هاي آتشين از راه مي‌رسند و در نبردي سخت و نابرابر، طومار امپراطوري ماتريكس را در هم مي‌پيچند. در قسمتهاي دوم و سوم فيلم با ترويج شکاکيت و حيراني و به هم ريختن مرزهاي دنياي واقع و مجازي بنيان فکري مخاطبان ظاهر انديش را از هر ايدئولوژي و استحکامي خالي مي کند. 

كلام آخر آن كه صهيونيسم بين‌الملل با ترويج خرافات و افسانه هاي دروغ از طريق سينما، به نوعي جهاني سازي اسطوره‌اي دست زده و قصد آن دارد تا باورهاي خرافي خود در زمينه: «شيطان»، «پايان دنيا»، «ظهور منجي يهود»، « سفر به سرزمين موعود» ، «تشكيل امپراطوري جهاني» و «اسطوره هاي بنيانگذار سياست اسرائيل» را به ساير اقوام و اديان و ملل نيز تسري مي‌دهد. 

رواج فساد 
 
«بگذار ملت آمريكا براي يك بار بفهمند كه اين نه يك انحطاط طبيعي، بلكه توطئه حساب شده و ويرانگري است كه ما را احاطه كرده است…» 
اين جمله‌اي است كه «هنري فورد» آمريكايي قريب هشتاد سال پيش در روزنامه مشهور «ديربورن اينديپندنت ـ Dear Born Indipendent» نوشت و آمريكاييان را از سقوط در منجلاب فساد مادي و انحطاط اخلاقي بر حذر داشت. او در سلسله مقالات معروف خود از جريان سازماندهي شده و نظام‌مندي سخن گفت كه تدريجاً با ترويج ليبراليسم اخلاقي و تساهل اعتقادي، جامعه آن روز آمريكا را به سمت فساد و تباهي سوق مي‌داد. در حقيقت هدف او آن بود كه ملت آمريكا را از خطر شكل‌گيري امپراطوري فرهنگي و اقتصادي يهود در اين كشور آگاه سازد و بر اين باور بود كه يهود بين‌الملل به حكومت بر آمريكا اكتفا نكرده و در صدد برپايي حكومت جهاني است. «هنري فورد» با تيزبيني خاص خود دريافته بود كه مسأله يهود در آمريكا به قلمرو سياست و اقتصاد محدود نمي‌شود و ساحت فرهنگ و هنر و رسانه‌هاي جمعي را نيز در بر مي‌گيرد. فورد، سينماي آمريكا را ماهيتاً يهودي مي‌دانست و آن را مهم‌ترين و مؤثرترين ابزار تبليغي يهوديان بر مي‌شمرد. او بر اين باور بود كه يهوديان از طريق سينما سعي در تخريب و انهدام ارزش‌هاي اخلاقي و مباني اعتقادي جامعه آن روز آمريكا دارند. 

«هنري فوردِ» در كتاب معروف خود تحت عنوان «زندگي و كارمن» اينگونه مي‌نويسد: 
 
« در اين كشور جريان‌هاي مشخص و صاحب نفوذي مشاهده مي‌شوند كه به نحو محسوس در ادبيات، سرگرمي‌ها و رفتار اجتماعي، كاستي و فساد به بار مي‌آورند. تجارت از سلامت ذاتي خويش دور مانده و كوچك شمردن معيارها و اصول اخلاقي به نحو فراگير در همه جا احساس مي‌شود. اين كه اين اعمال نفوذهاي مخرب همگي به سرچشمه‌ نژادي واحدي باز مي‌گردد، واقعيتي است كه بايد آن را جدي تلقي نمود. ما مدعي آن نيستيم كه حرف آخر را در خصوص يهوديان مقيم آمريكا بيان داشته‌ايم، بلكه صرفاً نفوذ كنوني يهود را در اين كشور توصيف مي‌كنيم. مخالفت ما صرفاً با انديشه‌هاست. انديشه‌هاي دروغيني كه بنيه اخلاقي ملت ما را تضعيف مي‌كنند اين انديشه‌ها از منابعي سرچشمه مي‌گيرند كه به سهولت قابل شناسايي‌اند و صرفاً از طريق افشاگري و آگاه‌ساختن افكار عمومي جامعه مي‌توان از پيشرفت آنها جلوگيري كرد. تأثيرگذار بر محيط خويش را بازشناسند. بگذاريد ملت آمريكا براي يك بار بفهمند كه اين نه يك انحطاط طبيعي، بلكه توطئه حساب شده و ويرانگري است كه هم اكنون ما را احاطه كرده است.» 

هنري فورد در كتاب خود بر سنت‌ها و سجاياي اخلاقي و اعتقادي نژاد آنگلوساكسون تأكيد مي‌ورزد و آن را پايگاه مطمئني براي مقابله با توطئه جهاني يهود مي‌داند. شكي نيست كه «فورد» با طرح اين مسأله همان خطايي را مرتكب مي‌شود كه خود او يهود را به آن متهم ساخته است. اما چنين به نظر مي‌رسد كه تأكيد او بر نژاد انگلوساكسون در واقع دفاع از سنن و فضايل اخلاقي و اعتقادات مثبت و سازنده‌اي است كه وي در اين نژاد بشري متبلور دانسته و بر اين باور است كه در روند مقابله با ترويج فساد، فحشاء، بي‌بند و باري و در يك كلام مبارزه با ليبراليسم اخلاقي يهود، مي‌توان بر اين ارزش‌هاي نهادينه شده در نژاد انگلوساكسون تكيه كرد. 

(امروز قريب هشتاد سال از انتشار مقاله افشاگرانه «هنري فورد» در جرايد آمريكا مي‌گذرد و مع‌الاسف بسياري از پيش‌بيني‌ها و هشدارهاي او به جامعه آمريكا محقق شده‌اند. ) 

دولت اسراييل در سرزمين اشغال شده فلسطين ايجاد شده و عملاً زمام سياست‌هاي داخلي و خارجي آمريكا را در دست گرفته است. آنگونه كه مي‌توان مدعي شد آمريكا به عنوان بازوي قدرتمند صهيونيسم در سطح جهان عمل مي‌كند. اخلاقيات ملت آمريكا آنچنان رو به زوال رفته است كه صاحب‌نظران اجتماعي و انديشمندان ديني به كلي از آينده اين ملت قطع اميد كرده‌اند. موسيقي جاز و بي‌ريشه كه برخي كارشناسان آن را برگرفته از موسيقي ييديش (YIDISH) يهوديان مي‌دانند، در تمامي زواياي جامعه آمريكا (و از جمله سينماي هاليوود) رخنه كرده و روان پريشان جوانان غربي را به تسخير خود درآورده است. گروه‌هاي موسيقي جاز و راك كه زماني با چند ستاره يهودي (نظير: «الويس پريسلي» و «رينگو استار») به دنياي غرب معرفي شدند، با گذشت چهار دهه به چنان شهرت و اعتباري دست يافته‌اند كه هم اكنون نسل جوان آمريكا «مايكل جكسون» يهودي را از تمام مقدسين كليسا برتر مي‌دانند. در دهه شصت ميلادي گروه موسيقي بتيل‌ها از سر مزاح اعلام كرده بود كه « از خدا نيز معروف‌تر است» و امروز گروه‌هاي موسيقي شيطان پرست عملاً بيرق جنگ با خدا را برافراشته‌اند. 

اشتياق جنون‌آميز نسل جوان آمريكا به اين نوع خاص از موسيقي را در فيلم «ديترويت شهر موسيقي راك» به وضوح مي‌توان ديد. انگار سرشته تمامي امور از دست متصديان فرهنگ عمومي جامعه رها شده و از والدين آمريكايي و اروپايي و حتي شرقي هم كاري ساخته نيست. (البته اگر بخواهند مي توانند با تکيه بر فرهنگ و عرفان غني ديني در مقابل اين سيل بنيان برافکن سدها ي مستحکمي بزنند ؛ چرا که تمدن مادي غرب ، پوشالي و پوک و توخالي است و هيچ حرف جدي براي گفتن ندارد) براي درك عمق اين فاجعه، كافي است فيلم‌هاي چند دهه قبل هاليوود را در كنار توليدات امروز آن قرار دهيم و با يك مقايسه كوتاه زوال ارزش‌هاي اخلاقي انسان غربي را به وضوح ببينيم. در سينماي امروز هاليوود، روابط جنسي ميان نوجوانان آمريكايي و به تبع آن تولد فرزندان نامشروع و مشكلات اجتماعي ناشي از اين پديده سوژه‌اي جذاب و در عين حال كاملاً طبيعي تلقي مي‌گردد. در اين قبيل فيلم‌ها، حتي والدين نوجوانان فريب خورده نيز از رفتار فرزندانشان چندان متعجب نمي‌شوند و بيشتر نگران هزينه نگهداري از نوه‌هاي نامشروع خويش‌اند. 

امروز صهيونيسم حاكم بر هاليوود هيچ حريمي را محترم نمي‌شمارد و مقدس‌ترين شئون اجتماعي را «حتي در حوزه دين و كليسا» به تمسخر مي‌گيرد. در فيلم‌هاي دهه اخير هاليوود ، پدران متجاوز، مادران خيانتكار، دختران فريب خورده، پسران منحرف و حتي كشيش‌هاي شيطان‌پرست فراوان‌اند. عشرتكده‌هاي هاوايي و قمارخانه‌هاي لاس و گاس به لوكيشن‌هاي دائمي و محبوب فيلم‌هاي آمريكايي تبديل شده‌اند و قصه بسياري از فيلم‌هاي هاليوود در اين فضاي لبريز از گناه اتفاق مي‌افتد. 

در روزگاري كه پول به نخستين ارزش انسان غربي تبديل شده، سينماي هاليوود نيز تمامي ارزش‌هاي اخلاقي را در مسلخ پول قرباني مي‌كند. در قاموس هاليوود، فيلم ارزشمند، بايد پول‌ساز باشد و براي پول‌ساز بودن يك فيلم بايد بر نقاط ضعف خاطبين آن انگشت نهاد و پست‌ترين غرايز و تمنيات نفساني انسان غربي را به خود او نشان داد. سينماي هاليوود تشنه پول است و اين تشنگي را به مخاطبين خود نيز تسري مي‌دهد. افسوس كه عطش پول درمان‌ناپذير است و آتش آن به هيچ آبي فرو نمي‌نشيند. در آينه جادوي هاليوود جوان آس و پاسي بر سر ميز قمار يك شبه ميليونر مي‌شود و حسرت و دريغ ميليون‌ها بيننده جوان را بر مي‌انگيزد. همزمان خانواده او در مسابقه لاتاري شركت مي‌كنند و بليط طلايي را از پيرمرد بيماري كه از شوق برنده شدن در مسابقه سكته كرده، مي‌ربايند! در تمام اين صحنه‌هاي پر زرق و برق، بينندگان نيز در لذات روياي اين خانواده خوشبخت شريك مي‌شوند و مثل آنان دل و دين به پول مي‌بازند. حال آنكه در پشت صحنه فيلم، فيلمسازان صهيونيست به ساده دلي مخاطبين خويش مي‌خندند. 

يکي از بزرگان يهود گفته بود: «ما حكومتمان را با دنيايي از متخصصان علم اقتصاد احاطه خواهيم كرد. به همين دليل علم اقتصاد مهم‌ترين موضوع آموزشي است كه توسط يهوديان تعليم داده مي‌شود. كهكشاني از بانكداران، صاحبان صنايع، كارخانه‌داران، كاپيتاليست‌ها و خصوصاً ميليونرها ما را احاطه خواهند كرد، زيرا عملاً همه چيز با توسل به ارقام تعيين خواهد شد.» با مرور همين چند سطر مي‌يابيم كه از چه رو سينما طي اين همه سال در تعيين الگو‌هاي مصرف و هنجارهاي اقتصادي مخاطبين خويش همواره پيشقدم بوده است. 

رواج خشونت 
 
خشونت آفت ديگري است كه از نخستين سال‌هاي پيدايش سينما با اين «هنر ـ صنعت» قرين بوده و امروز صهيونيست‌ها اين همزاد ديرين سينما را نيز به نفع مقاصد خويش به كار گرفته‌اند. تهيه‌كنندگان صهيونيست هاليوود در پي سالها تجربه به فراست دريافته‌اند كه «خشونت» و «وحشي‌گري» علي‌رغم زشتي باطن و نتايج تلخ آن، بر روي پرده سينما ظاهري جذاب و شيرين دارد و همين ظاهر جذاب و فريبنده فيلم‌هاي چند دهه اخير را از خشونت و كشتار لبريز كرده است. بينندگان اين گروه از فيلم‌ها در حين تماشاي صحنه‌هاي خشونت‌بار، از لذتي حيواني لبريز مي‌شوند و در دل شخصيت‌هايي جنايت‌كار فيلم را تحسين مي‌كنند. اين فيلم‌ها معمولاً ظاهري مقبول و منطقي دارند. بر اساس يك كليشه رايج، موجود شريري قانون را نقض مي‌كند و مرتكب جنايتي فجيع مي‌شود. متقابلاً قهرمان فيلم كه طرفداران حق و عدالت است واكنش نشان مي‌دهد و با خشونتي مشابه، موجود شرير و همدستان او را از بين مي‌برد ولي در هر دو حالت اين خشونت است كه تقديس مي‌شود و تحسين مخاطب را بر مي‌انگيزد. 

در تحليل فيلمهاي خشن غربي اين نکته را نيز بايد مد نظر داشت که غربيان براي تربيت سربازاني قصي القلب و حرف شنو چاره کار را در آن ديده اند که چنين فيلمهايي را هر چه بيشتر بسازند ؛ مثلا در بسياري از فيلمهايي که در مورد جنگ ويتنام ساخته شده است ، با ظرافت سعي مي کنند «حس هم ذات پنداري» مخاطب را به نفع سربازان بي رحم آمريکايي که غاصبانه ميليونها ويتنامي را کشتند ايجاد شود و کم کم مخاطب نه تنها هيچ عذاب وجداني نداشته باشد که از کشته شدن ويتنامي ها (دشمنان آمريکا) لذت هم ببرد. 

البته در بسياري از فيلمهاي جديد غربي مرز ميان شرارت و خوبي برداشته شده است و گاهي شريرها کار خوب مي کنند و يا خوبها عمل شريرانه مرتکب مي شوند. بدين وسيله مرز خوبي و بدي در ذهن مخاطب خصوصا جوانان و نوجوانان به هم مي ريزد و زمينه براي پوک شدن کامل درون فکر و دل مخاطب فراهم مي شود تا راحت تر ارزشهاي آمريکايي که چيزي جزء تجلي هواي نفس آدمي نيست را راحت تر بپذيرد و تبديل به انساني منفعل و مصرف کننده اي مطيع براي زر سالاران مادي گرا شود. 

بسياري از فيلم‌هاي ظاهراً خشن واجد صبغه‌هاي سياسي نيز هستند و در لايه‌هاي زيرين خود، هدف و سياست خاصي را دنبال مي‌كنند. به عنوان مثال در فيلم «هواپيماي رييس‌جمهور» يك بازيگر مشهور و البته يهودي‌الاصل هاليوود، در نقش رئيس‌جمهور آمريكا ظاهر مي‌شود. گروهي تروريست مسلح هواپيماي رئيس جمهور را مي‌ربايند و خانواده و همراهان رئيس جمهور را به اسارت مي‌گيرند. رئيس جمهور آمريكا با آنكه مي‌تواند به تنهايي بگريزد، داوطلبانه در هواپيما باقي مي‌ماند و طي نبردي نابرابر و خونين، دشمن را شكست مي‌دهد و خانواده و همراهانش را از چنگ تروريست‌ها آزاد مي‌كند. در پايان ماجرا هم بيننده از همه جا بي‌خبر، رئيس جمهور آمريكا را تحسين مي‌كند و او را به عنوان رهبر دنياي جديد مي‌ستايد! 

در فيلم ديگري گروهي تروريست مسلمان، يك هواپيماي خطوط هوايي آمريكا را همراه با مسافرين آن مي‌ربايند و با بمب اتمي كه پيشاپيش در هواپيما جاسازي كرده‌اند عازم پايتخت آمريكا مي‌شود، تا طي اقدامي انتحاري دولت آمريكا را نابود كنند. رفتار تروريست‌هاي مسلمان با مسافرين بي‌پناه هواپيما، بسيار خشن و بي‌رحمانه است. آنها حتي به خود نيز رحم نمي‌كنند و هر مخالفتي را با گلوله پاسخ مي‌گويند. سياستمداران انسان دوست آمريكايي كه نمي‌توانند هواپيما را با مسافرين آن نابود كنند، يك گروه ويژه كماندويي را (كه دو بازيگر معروف يهودي در آن ايفاي نقش مي‌كنند) به داخل هواپيما مي‌فرستند و اين گروه ويژه طي عملياتي متهورانه تمامي تروريست‌هاي مسلمان را مي‌كشند. بمب اتمي را خنثي مي‌كنند و هواپيما را سالم بر زمين مي‌نشانند. باز هم آن چه باقي مي‌ماند خاطره شجاعت و نوع دوستي آمريكايي‌هاي ضدتروريست است. 

امروزه رد پاي سكس، پول‌پرستي و خشونت را در فيلم‌هاي خانوادگي و آثار ويژه كودكان نيز مي‌توان ديد. ظاهراً استوديوهاي هاليوود ديگر هيچ حريمي را محترم نمي‌دارند و در صدد جهاني ساختن ضد ارزش‌هاي اخلاقي خويش‌اند. كلام آخر آن كه صهيونيسم بين‌الملل در عرصه سينما با سوء استفاده از سه قوه شهويه، وهميه و غضبيه انسان در صدد ترويج مفاسد اخلاقي، غفلت و پول‌پرستي و خشونت برآمده و در تمامي اين موارد، منافع سياسي خود را دنبال كرده است. ديگر در آستانه قرن بيست و يكم، اين بازي به مراحل پاياني خود نزديك مي‌شود. با يك مرور كوتاه بر اعمال صهيونيستها در کشورهاي مختلف و مندرجات کتاب کاهال و پروتكل‌هاي جهاني صهيونيسم و ساير مکتوبات پيشوايان بي رحم صهيون ، به سهولت مي‌توان دريافت كه بسياري از نابساماني‌هاي كنوني عالم ، صورت تحقق يافته همان برنامه‌هايي است كه قريب يك قرن پيش تئوريسين‌هاي صهيونيسم با تکيه بر تجربيات پيشينيان مادي گرايشان طراحي کرده اند  ؛ ولي آينده را هوشياري مردم امروز خواهد ساخت.  سحر سامري تنها مردم جاهل را مي‌فريبد و آغاز حكومت عقل پايان پادشاهي تزوير سامري است. 
 

                                                منبع : پایگاه خبری آفتاب

تعداد بازدید از این مطلب: 5686
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

چهار شنبه 2 مهر 1393 ساعت : 4:13 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
شهوت،پول و خشونت : داعش و هالیوود
نظرات
شهوت، پول، خشونت؛ «هالیوود و داعش»

*******************************

مدتها بود که فکرمیکردم سینمای هالیوود الگوی (داعش) است و در حقیقت این سازمان تروریستی بااستفاده از فضای بی قانون و پرآشوب دو کشور سوریه وعراق به  جذب کسانی پرداخته که تربیت شده فرهنگ هالیوود هستندگواه این مدعادنیز تعدادکثیر اعضای جذب شده ازغرب میباشندکه جملگی در فضاهائی غیردینی و جوامعی کاملا" آزاد و بی بندوبار رشد ونمو کرده اندو اصولا" منطقی نیست که بگوئیم تربیت اسلامی و شرقی دارند.

فرهنگی که ازآن تحت عنوان (فرهنگ هالیوود)یادمیکنم  در حال حاضرفقط ازآن ناحیه ای که درشهر لس آنجلس آمریکا واقع شده ونام هالیوودرا برخودداردبرنمیخیزد بلکه شامل انواعی ازسلیقه،کنش وشیوه ی زندگیست که گرچه ابتدادرهالیوود ابداع شد ولی بدلیل جاذبه های انحرافی و پرده دری های بی حدوحصرش بتدریج و در طول چنددهه اخیر گستره ای به اندازه کل صنعت فیلمسازی جهان یافت وهم اکنون  بدون هیچ تردیدی میتوان گفت فرهنگ و شیوه غالب برهنرهای تصویری درتمامی این کره خاکی میباشد.

اعمال خشونت گرایانه، ضد اخلاقی و ضد انسانی این تشکیلات بیشتر به یک سرگرمی بیمارگونه و ارضاء کننده شهوات و تمایلات لجام گسیخته شباهت دارد تا یک هدف و آرمان انحرافی که از دیانتی ارتجاعی برخاسته باشد. من براین باورم که اگر سران ،رهبران و سیاست گزاران این گروه مخوف رامنها کنیم،قسمت اعظم نیروهائی که به این گروه تروریستی پیوسته انددر پی همان چیزهائی هستند که پیش از این در سینما دنبالش میگشته اند و حالا در عالم واقعیت _ونه خیال_به آن رسیده اند و خود به ستارگان خونریز و خشن فیلمهائی مبدل شده اندکه سلیقه بد تربیت شده شان را ارضاء میکند .

خواهشمندم شما هم نظرتان را در این مورد بنویسید.

                                                                     مهردادمیخبر

                                                                **************************************** 

یک لحظه تصور تبدیل شدن محتوای توهمی اما جذاب فیلمهای هالیوودی آمریکا به واقعیتی ملموس، برای هر عاطل جاهلی کافی است تا به بهترین شکل، تصویری حقیقی از تصویرهای نمایشی هالیوود بسازد.

خبرگزاری فارس: شهوت، پول، خشونت؛ «هالیوود و داعش»
 
هر کس باور دارد که صنعت «هالیوود» آمریکا، «ستاره‌های دنیای غربی» و «پرده سینما»های ایالت متحده، یکی از سلاح‌های بُـرّان صهیونیسم برای عملی کردن برنامه‌های «اقلیت اشرافی سیاه حاکم بر دنیا»ی امروز برای تحکیم سیطره بر «غرب آسیا»ست، به طریق اولی می‌بایست معتقد باشد که «داعش» بازیگر این روزهای صنعت هالیوود آمریکاست.

این فرض با این تفاوت است که اگر محتوای فیلم‌های روی پرده سینماهای آمریکا که با دایره شمولیت جهانی و از طریق «کنترل ذهن» با هدف مقدمه‌چینی برای تسهیل و تحکیم سیطره بر دنیا، منویات «اشرافیت سیاه» در لندن، پاریس، رم و واشنگتن را اجرا میکند و تصمیم‌سازان آن، کارگردانان هالیوود و بازیگران آن ستاره‌های دنیای غرب هستند و همه چیز در عالم توهم و تخیل است، اینجا داعش واقعی است. کارگردانان این فیلم واقعی در پنتاگون، سازمان سیا، ام‌آی6، و امثالهم هستند و بازیگرانش «جاهلانی خشک‌مغز» با ریش‌های دوقبضه و شعار الله اکبر.

وجه شباهت فیلم‌های توهمی هالیوود و فیلم واقعی داعش، منویات همان اقلیت اشرافی، سکس، دلار و خشونت زائدالوصف است. جذابیت‌هایی که تولیدات هالیوود را برای میلیون‌ها نفر دیدنی کرده است.

یک-  سکس

جنگجویان جاهلی که با ترک محل زندگی خود در مناطق فقیرنشین، سطح پایین و اغلب بی‌امکانات، به میدان خشن نبرد وارد شده‌اند و ممکن است پس از چندی، خسته، منصرف و عازم محل زندگی خود شوند، به عواملی بازدارنده بلکه مشوق نیاز دارند. یکی از بهترین انگیزه‌ها، ایجاد انگیزه‌های جنسی است. بعد از سه سال از آغاز تجارتی جنسی به نام «جهاد نکاح» دیگر کسی نیست که نداند، این پدیده عاملی مشوق برای جوانان اغلب عاطل و باطل و جاهلی است که ترک محل زندگی کنند.

بهترین نوع این مشوق هم همین مدلی است که در زمان کنونی باب شده است؛ دریافت خدمات رایگان با پوشش و مجوز دینی و حتی بالاتر از این، همراه با «ثواب» اخروی. افزودن چنین عاملی به فیلمهای تخیلی، هزاران نفر را پای پرده سینما می‌کشاند، حال واقعی بودن، رایگان بودن، مجاز بودن و دارای ثواب اخروی بودن را بدان بیفزایید؛ طبیعتا توقع درنگ از جاهلانی که عمدتا از چنین مواردی در محل زندگی خود محرومند توقعی گزاف است.

دو-  پول

اغلب عناصر نادانی که از کشورهای تونس، مصر، افغانستان و از سال دوم بحران سوریه (2012) عناصر اروپایی از مسلمانان اهل سنت مهاجر یا عربی و آفریقایی‌الاصل در فرانسه، انگلیس،‌ آلمان و ایرلند به گروه‌های وحشی حاضر در عراق و سوریه پیوسته‌اند، از وضعیت مالی خوبی برخوردار نیستند. بسیاری از آنان بیکارانی هستند که به دنبال شغلی ولو با در آمد ناچیز هستند.

یافتن راه درآمدی که نه تنها متناسب با عقیده است، بلکه در کوتاه مدت مبلغی چشمگیر را به ارمغان می‌آورد و البته مشوق‌های دیگر هم دارد، برای یک جاهل از همه‌جا بی‌خبر که گوش و چشمش از فتاوای اقناع‌کننده‌ شیوخ درباری در دربار آل سعود عربستان و آل خلیفه قطر و سایر کشورها مانند کویت پُر شده است، کافی است تا راهی «تجارتی عقیدتی شرعی» به نام «تشکیل امارت اسلامی» شود.

حقوق ماهیانه افراد مسلح که در شهرهای مرزی سوریه در مرز با لبنان و ترکیه توزیع می‌شد، فقط بخشی از این درآمد است. اضافه کنید به آن غنیمتی که از یورش به مراکز دولتی و خصوصی به دست می‌آید. هیجان این کار، کافی است حتی اگر مبلغی ناچیز دست عنصر یورشگر را بگیرد.

بی‌شک پول تجارت با طلای سیاه داعش را نمی‌توانید نادیده بگیرید. اگر شما هم عضو جیش الاسلام یا جبهه النصره یا چیزی به نام ارتش آزاد که دیگر وجود خارجی ندارد باشید و علاوه بر آن تحت محاصره یا فشار داعش قرار بگیرید، حتما نه با دست، بلکه با «سر» با داعش بیعت خواهید کرد تا از سهم «نفت» بی‌نصیب نمانید؛ اتفاقی که از شرق سوریه شروع شد و حتی به ریف دمشق و مناطقی در حلب در شمال غرب سوریه (در مرز با ترکیه) هم رسید. ترکیه این روزها شریک قابل اطمینانی برای تجارتی پرسود با داعش است. ترکیه‌ای که اخیرا حتی حاضر نشد در نمایش این روزهای آمریکا که علیه داعش به راه افتاده است، رسما به ائتلاف آمریکایی-عربی بپیوندد.

حسابی سرانگشتی، عمق جذابیت مالی برای عناصر داعش را نشان می‌دهد. اگر از مناطق نفتی دیرالزور در شرق سوریه روزانه 50 هزار بشکه نفت و از مناطق عراق روزانه 70 هزار بشکه نفت به دست دلالان در ترکیه برسد، همین برای خوشبختی بیکاران جنگجوی جاهل کافی است. عناصر داعش گران‌فروش هم نیستند. مدیر مرکز پژوهش‌های شرکت اینفو پرود ریسرچ، آقای دورون بیسکن می‌گوید هر بشکه نفت را داعش در حدود 30 دلار به دلالان در ترکیه می‌دهد. دولت ترکیه هم تسهیل میکند با ندیدن این مبادلات. ارزیابی کارشناسان نیز نشان می‌دهد که تا پایان سال جاری میلادی (دی‌ماه) حدود 100 تا 150 میلیون دلار نصیب تکفیری‌هایی می‌کند که تا چندماه یا دو سه سال پیش با فقر دست به گریبان بودند.

در کنار دو مورد مذکور، اعطای سخاوتمندانه تاجران سعودی، قطری، کویتی، تونسی و حتی تاجرانی در کشورهای اروپایی را نباید نادیده انگاشت. اخیرا آمریکا چند نفر از این تاجران سخاوتمند در کویت را که بدون هماهنگی، به حمایت مالی جنگجویان تکفیری اقدام کرده بودند، در لیست تحریم قرار داد.

همچنین گروگان‌گیری با هدف اخاذی و باج‌گیری علاوه بر درآمد هنگفت، هیجان‌انگیز نیز هست که در کنار عوامل بالا، انیگزه‌زاست.

پول به مراتب کششی جذابتر از مورد اول یعنی «ایکس رایگان شرعی» دارد. اغلب فیلمهای هالیوود این مورد را اگر پررنگ‌تر در کنار مورد اول نشان ندهد، کمرنگ‌تر نشان نمی‌دهد.

سه-  خشونت

قطعا عامل خشونت پرهیجان که یکی از مؤلفه‌های جذاب فیلمهای هالیوودی آمریکاست، در بارزترین شکل خود، در سوریه و عراق نمود یافته است. خشونتی که یک چشمه آن جهل است و چشمه دیگر نفرت ساختگی دینی و مذهبی.

کسی که در محله خود، شاید آدم هم به حساب نمی‌آمده است، یک‌شبه می‌تواند «امیر» یک منطقه باشد. حتی اگر امیر منطقه‌ای هم نشوی، زورگفتن به مردان و زنان یک منطقه، احساس قدرت می‌آورد بخصوص وقتی تفنگ در دست باشد یا پشت سلاحی مانند تیربار قرار گرفته‌ای و آزادانه می‌توانی هر جایی را نشانه بروی. بی‌شک احساس قدرتی که از حرکت با یال و کوپال نظامی و کشتار بی‌رحمانه و ذبح انسان‌ها، به عناصر جاهل گروهکهای تروریستی دست می‌دهد برای آنان وصف‌ناپذیر است. کشتار و ارعاب بیشتر، احساس قدرت بیشتر. حتی این احساس قدرت را پول زیاد هم نمی‌تواند تولید کند.

بهترین شکل خشونت نیز، خشونتی است که انگیزه و پوشش دینی-مذهبی دارد و مهم تر اینکه مجازاتی در پی آن نیست؛ بلکه پاداش اخروی هم دارد حتی اگر کشته شوی؛ حتی اگر این «شهادت» بر اساس بافته‌های یک مفتی درباری باشد نه اصول دینی صحیح.

«هالیوود و داعش»

سه انگیزه یاد شده برای بدنه گروهک‌هایی که یک‌شبه به «امیری» و «آقایی» می‌رسند و حقوق‌ مالی‌شان و نیاز حیوانی‌شان تأمین می‌شود، مشوق کمی نیست. همین عوامل در فضای توهمی، هزاران بلکه میلیونها انسان را به پای پرده هالیوود می‌کشاند. واقعی جلوه کردن این انگیزه‌ها برای عناصر مستعد  گروهکهایی مانند داعش، کفایت می‌کند که بی‌رحمانه‌ترین و خونین‌ترین صفحات تاریخ وحشیگری «اقلیت اشرافی سیاه اروپا و آمریکا» را در «غرب آسیا» یا «خاورمیانه» خلق کند؛ داعش آمریکایی است همانطور که هالیوود آمریکایی است.

                              نویسنده: وحیدصمدی(منبع : خبرگزاری فارس)

تعداد بازدید از این مطلب: 6294
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

سه شنبه 1 مهر 1393 ساعت : 8:44 قبل از ظهر | نویسنده : م.م

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد

اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
درباره ما
تقدیم به عزیز سفرکرده ام (فاطمه) .گرچه ناگهان مراتنها گذاشتی ولی به دیداردوباره ات امیدوارم،درلحظه موعودی که ناگهان میآید. --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- د رقرونی هم دور وهم نه چندان دور( ایران )باوجود نشیب و فراز های تاریخی بسیارش در بازه های زمانی مکرر،همواره ابرقدرتی احیا شونده و دارای پتانسیل و استعدادبالا برای سیادت برجهان بود .کشورما نه تنها از نقطه نظرقابلیتهای علمی و فرهنگی ،هنری ،ادبی و قدرت نظامی یکی از چندتمدن انگشت شماری بود که حرف اول را دردنیاهای شناخته شده ی آن زمانها میزد، بلکه در دوره هائی طلائی و باشکوه ،قطب معنوی و پرجلال و جبروت جهان اسلام نیز بشمار میرفت . در عصر جدید که قدرت رسانه بمراتب کارآمد تر از قدرت نظامیست باید قابلیتهای بالقوه و اثبات شده ایرانی مسلمان را برای ایجاد رسانه تعالی بخش،درست و کارآمدبه همه یادآوری نمودتا اراده ای عظیم درهنرمندان ما پدید آید درجهت ایجاد (سینمای متعالی)و پدیدآوردن رقیبی متفاوت و معناگرا برای سینمای پوچ ،فاسد و مضمحل غرب و شرق نسیان زده و بالاخص " غول هالیوود"که برکل جهان سیطره یافته است.شاید بپرسید چرا سینما؟...جواب این است : سینما تاثیر بخش ترین رسانه در عالم است و باآن میتوان وجود معنوی انسانها را تعالی دادویا تخریب کرد...و متاسفانه تخریب کاریست که در حال حاضر این رسانه با عمده محصولات خودبه آن همت گماشته است و تک و توک محصولات تعالی بخش آن همیشه در سایه قراردارندو بخوبی دیده نمیشوند چون جذابیت عام ندارندو قادر به رقابت با موج خشونت و برهنه نمایی موجودنیستند. دادن جذابیت و عناصر لذت بخش نوین و امتحان نشده بدون عوامل گناه آلود به محصولات تصویری بگونه ای که بتواند بالذات ناشی از محصولات سخیف و ضد اخلاقی رقابت نماید کاریست بس پیچیده که نیازمند فعالیت خالصانه مغزهای متفکر ومبتکراست و من فکر میکنم این مهم فقط از عهده هنرمندان و متفکران ایرانی برخواهد آمد و شاید روزی که من نباشم محقق گردد...شاید
منو اصلی
موضوعات
لینک دوستان
آرشیو مطالب
نویسندگان
پیوندهای روزانه
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 193
:: کل نظرات : 70

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 25

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 161
:: باردید دیروز : 493
:: بازدید هفته : 161
:: بازدید ماه : 5499
:: بازدید سال : 14379
:: بازدید کلی : 689430
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان CINTELROM و آدرس cintelrom.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.